یکی از قواعد این لهجه در تلفظ تخفیف حروف(تلفظ آسان آنها) می باشد . مصری ها همانند سوری ها ، لبنانی ها و برخی ملتهای عربی دیگر فرقی بین ضاد و ذال و ظا در تلفظ قائل نیستند و همه را "ز" تلفظ می کنند . گاهی هم آن را به "ث" تبدیل می کنند.
چند مثال:
ذُبابة = دبابة مگس
ذُرة = ذرت / ذَرّة: اتم
ظلام = ضلمة تاریکی
ظلَّ = ضل باقی ماند
ثانویة عامة = سانویة عامة دبیرستان عمومی
ثوم = توم به معنی سیر
اگر به سخن گفتن یک مصری گوش فرا دهید احساس می کنید که تا حد امکان سعی می کند زبانش با دندانهایش برخورد نکند.
ما علیه شیء = ما علیهشی = مَعلِش عیبی ندارد یا لابأس به
ما أکلتُ شیء = ما أکلتُش = ماکَلتُش یعنی : چیزی نخوردم
فعل مضارع در لهجه مصری مانند بسیاری از لهجه های عربی دیگر با افزودن "ب" به اول فعل مضارع فصیح و سبک تلفظ کردن علامت مضارع (مثلا همزه در صیغه متکلم وحده) ساخته می شود .مثال:
أشرب = بَشرب می نوشم
أنا أنام = بَنام می خوابم
أنا أحبک = بَحبک دوستت دارم (نفى : مبحبکش)
فعل مستقبل(آینده) در لهجه مصری با تبدیل سین به "هَـ" و در بعضی مناطق"حَـ" ساخته می شود . مثال:
سأشرب = هشرب یا حشرب
سأقتل = هقتل یا حقتل
سأنام = هنام یا حنام
ادات نفی در لهجه مصری "مش" است.البته استفاده از این کلمه هم قواعدی دارد. مثلا اگر بخواهید از "مش" به جای "لن" و "لیس" در فصیح استفاده می کنید آنرا باید در ابتدا بیاورید . اما اگر بخواهید از آن مانند "لم" یا "لا" نفی فعل استفاده کنید "م" را در اول فعل و "ش" را در آخر می آورید . مثال:
لن أشرب = مُش هشرب (مش به جای لن و "ه" به جای سین البته عرب هیچ گاه نمی گوید لن ساشرب
لا أشرب = مابشربش
لم أشرب = مشربتش
لم یجی = مجاش نیامد
حروفی که تلفظشان در لهجه مصری با عربی فصیح فرق دارد .
ث = که گاهی "ت" و در برخی کلمات "س" تلفظ می شود.
ج = گ تلفظ می شود.
ذ = مانند "د" و گاهی مانند "ز" تلفظ می شود.
ظ = به صورت "ز" ولی کمی با درشتی ادا می شود .
ق = همزه تلفظ می شود . مثال: ئول به معنی قُلْ : بگو
برخی از کلمات مصری
میت =بلدة ( به معنای سرزمین و دهکده)
ترابیزة = طاولة ( میز)
الحوسة = الفوضى (شلوغ پلوغی ) مانند : ایه الحوسة دی؟ که در فارسی می گوییم: این چه وضعیه؟
غیط = زمین زراعی
الحکومة = علاوه بر حکومت به معنای پلیس هم استعمال می شود
عیش = خبز (نان)
عبیط = یعنی بلا عقل أو أبله
شاکوش = مطرقة (چکش)
أجزا خانة = صیدلیة (داروخانه)
ده( da ) :بمعنی این برای مذکر مفرد مثال : ده جدار , ده ولد
دی( di ): بمعنی این برای مونث مفرد مثال :دی مجله ,دی ساعه
ایه( eh )به معنی چه مثال :
ایه دی(این چیه؟ برای مونث ) دی ساعه
ایه ده (این چیه؟ برای مذکر) ده کتاب
مین به معنی چه کسی؟معادل مَنْ در فصیح
مثال سوال : مین ده ؟
جواب: ده السید حسن . این اقای حسن است.
مثال سوال : مین دی؟
جواب : دی الانسه عایشه ( این خانم عایشه است.
منفی کردن : برای منفی کردن ازکلمه مُش قبل از کلمه استفاده می شود .
ده کتاب ......ده مش کتاب
دی صوره......دی مش صوره
همچنین برای جواب مثبت از کلمه ایوه به معنی آره استفاده می شود.
ده فصل؟..... ایوه ده فصل .......لا ده مش فصل(منفی)
دی صوره؟... ایوه دی صوره......لا دی مش صوره(منفی)
س :ازیک.؟....حالت چطوره?
ج : کوَیِّس ( kway es )الحمد لله (مذکر)..... خوبم
س:ازیِک؟ کسره زیر حرف ی
ج:کویسة الحمد لله (مونث)...... خوبم
س:ازیکو ؟( ezy ko )
ج:کویسین ( kway seen )الحمدلله (جمع)....خوبیم
اهلا بیک........خوش امدی
اهلا بیکی......خوش امدی
اهلا بیکو....... خوش امدید
مبسوط ؟ خوشحال هستی
ایوه مبسوط (جواب مثبت) بله خوشحال هستم
لامش مبسوط.(جواب منفی) نه خوشحال نیستم
مبسوطه ؟
ایوه مبسوطه (جواب مثبت)
لامش مبسوطه(جواب منفی)
مبسوطین ؟
ایوه مبسوطین
لا مش مبسوطین.
مبسوط النهارده؟....امروز خوشحال هستی
چگونگی صدا زدن خانها در لهجه مصری
یا آنِسه( ya anesa ) دوشیزه
*یا مدام( ya madam ): خانم ازدواج کرده
یا استاذه( ya osta ze ): خانم معلم و پروفسور
یا حاجه( ya ha gge ): خانم سالخورده و به زیارت خانه خدا رفته
*یا هانم( ya hanem ):برای صدا زدن خانم ها بصورت محترمانه و رسمی
چگونگی صدا زدن آقایان در لهجه مصری
یا استاذ( ya ost az ):دانش اموز به معلم , به کارمند
یا سید( ya sayyed ):شخص ناشناس
یا فندم( ya fan dem ):صدا زدن شخصی به طور رسمی و مؤدبانه
یا بیه( ya beah ): جوان یاشخص تازه کار به مافوق ارشد یا سالخورده
یاحاج( ya hag گ):سالخورده یا به زیارت رفته
یا ریس( ya ray es ): صاحبکار
یا باشمهندس( bash mohandes ): مهندس وتکنیسین
گفت و گو به عربی مصری
صباح الاشطه(قشطه )
صبح بخیر
احنا فی یوم الاحد دلْـوَئتی .
ما الان توی روز یک شنبه هستیم.
انا هالسا بَدّی بَشرب الشای و الفُطور هیا فَدّلوا بِالفطور
من الان می خوام چای و صبحانه بخورم بفرمایید صبحانه.
النَهارده الحد (الأحد)
امروز یکشنبه است .
الگوّ بَــرد و فیه سَحاب
هوا سرد و ابری است .
انا ما رُحّتُش الگامعه
من به دانشگاه نرفتم .
انا رُحْت السوء مع ماما .
من با مامان به خرید رفتم .
النَهارده کان یوم ژمیل
امروز روز خوبی بود .
انا اِتْفَرّجت على الماتش النهائی لِبُطولة کأس افریقیا بین مصر والکامیرون ،
ومصر فازَتْ وانا استمتعت و بقیت فَرحانه.
من مسابقه ی فینال جام ملت های افریقا را تماشا کردم.مصر برد و من لذت بردم و
خوشحال شدم .
نِحنا دلوئتی فی یوم
التلاتا
ما در روز سه شنبه ایم
دا الیوم یوم ژمیل گدا
امروز روز قشنگیه
شو رایکم انتم یا احبائی؟
دوستان نظر شما چیه؟
شو اکلتم للفطور
صبحانه چی خوردین
انا اکلت الگبن و الزبده و المربّی مع الئشطه کمان شربت الشای.
من پنیر و کره و مربا و سرشیر و چای خوردم.
مَتروحْـشْ : نرو ( ما + تْروحْ + شْ )
متئولش : نگو mat olsh
عَشانَک : بخاطر تو برای
تو ashanak
یعنی ایه ؟ : یعنی چی yani
iyh
بُس : نگاه کن توجه کن boss
شوف : ببین shoof
هاجه : چیز hagah
اوتتِلک : گفتم به تو ot
te lak
هَیسمع : خواهد شنید ha
yas maa
کویّس : خوب koway yes
مِشْ کوَیّس : خوب نیست /بد mesh kovay yes
حِلْوه : زیبا hel va
أوی : زیاد avi
اِحْنا: ما
لینا:برای ما
دا - دی:این
فینک:کجایی
ویا: با – همراه ( مانند: ویای : همراه من
اللی: کسی که . مانند:
مین اللی مَعاک: کی همراه توست.
اللی مَـعایا ولدی: کسی
که همراهمه پسرمه .
اِدّینی: به من بده ( در عراق : اِطّینی یا اِنطینی )
یْفوت: عبور می کند
جای( گای تلفظ می شود .): آمده(انا جای من طهران: من از تهران آمده ام .)
یاللا:زود باش
لِسّه: هنوز
لأجلُن:به خاطر آنها
جِت:آمدم ( ج را گ تلفظ کنید .)
رایح: می رود(مانند: انا رایح الی بور سعید : من به محله بور سعید می روم )
نسوان- حریم : زنان
ارضیک: با تو موافقم
فز : تند باش- سریع باش
اتعتع:از جایت بلند شو- تنبلی نکن
اِمْبارح : دیروز
بُکْره:فردا ( در عراق : باچِر و در فصیح : غَــداً .)
مَـطارح: مکان ها
سد: ببند- قفل کن
حیطه: دیوار ( در عراق :
حائط)
اشمَعنا: چرا – برای چه
دول: آنها ( در عراق : هِذوله ) واو به صورت ضمه ی کشیده تلفظ می شود .
شاور: دستت را تکان بده
مالــوش:مال او نیست
ما لهاش: ما او( زن) نیست
ببَـلاش:بدون قیمت- مجانی .( بلاش هم گفته می شود .)
زیح: دور شو
تجی لی : به طرفم می آید
اتوغوش : ترسید- دل آشفته شد
إزَّیـَک: چطوری
ایمته- ایمتی: کی – چه وفت
حوالین: اطراف
خُش: بیا تو ( در عراق : طُب )
بَرضه: همچنین
اوعَ: مواظب باش . در سوریه هم کاربرد دارد . ( در عراق : دیر بالَـکْ )
قَوام ( ئَوام ): باسرعت ، زود باش
یخر: جاری میشه
یاریت: ای کاش
طز: کلمه ای برای ریشخند.
یخس: کم میشه
هَاوریک: بعداً می بینمت
هیَّه: او
حداکُم: نزدتان
شافَتْ : دید ( مؤنث)
وِش: صورت ( همان وَجْـه است .)
شَرموطه: زن بدکاره
یهوش: تهدید می کند
ما تسواش: برابر نیست
مجعلص: چاق
کنزی: خسیس
نتاش: دروغگو
اجزخانه: داروخانه ( همان اجزاء خانه است که از فارسی به ترکی و از ترکی به مصری
رفته است .)
بیمارستان: بیمارستان ( در عربی قدیم به کار می رفته است . )
سکه : راه
حاره: محله
خان: مغازه
سلاملک: اتاق پذیرایی
یحتاس: متحیر است
قایل ( ئایل ): گوینده
حایر: سرگردان
بایت: خوابیده
انطرش: دیگه نمی شنود
یطرش: بالا می آورد
عقله: سیلی
بایخ: کم ارزش
ما لقتشی ( قاف همزه گفته می شود.): پیدا نکردم
انتیکه: عتیق ، آنتیک
سطهبربش: آماده